بارون کربلا، مادرت میشه مهمون کربلا شب جمعه روضه خون کربلا، بارون کربلا سر پیراهنت، پیرم کردن از زندگی، سیرم کردن گفتم اینجا رو نه دوست دارم بازارو این بازار و نه هر کاری می کردن، این کارا رو نه گفتم اینجا رو نه اینجا عمم شکست سرت از نی افتاد و شد دست به دست زن و بچت بین وحشی های مرد اینجا عمم شکست بگو از رو تنت، پا برداره این تشنه لب، پابر داره حسین وای.... یا نور داره زجر میرسه از دور