ای کاش قصهی مادر، انقدر داغ نبود ای کاش قصهی کوچه، ای کاش یاس کبود کسی مثل حسن نمیدونه که چرا مادرش پریشونه که چه دردی کشیده تو کوچه که چجوری رسیده تا خونه به کسی قصهی دردِ یه عزیز و نمیشه گفت اگه مادر بشه بیمار همه چیزو نمیشه گفت غمه دیوار نمیشه گفت غمه مسمار نمیشه گفت غمه سیلی نمیشه گفت روی نیلی نمیشه گفت ******** ای کاش لالهی زخمی، انقدر خسته نبود راهِ کوچه به خونه، ایکاش بسته نبود کی میدونه چه غربتی داره رد خونی که روی دیواره چه بلایی میاد سر صورت اگه افتاده باشه گوشواره به کسی علت آهِ دله تنگ و نمیشه گفت اثر ضربهی دستی مثه سنگ و نمیشه گفت غمه دیوار نمیشه گفت غمه مسمار نمیشه گفت غمه سیلی نمیشه گفت روی نیلی نمیشه گفت ******** ای کاش قصه نمیرفت، سمت کربوبلا روی نیره نمیرفت، رأس خون خدا کی شنیده تو باغی از لاله صدای مادری که با ناله میگه مادر بمیره که جسمت بیکفن روی خاک گوداله چیزی از اون تن زیرِ سُمِ مرکب نمیشه گفت توی گودال چی آوردن سره زینب نمیشه گفت چی اومد سر حنجره تشنه با خنجر نمیشه گفت چی اومد سر خیمهیِ آل پیمبر نمیشه گفت چی اومد سر گوشواره ی دختر نمیشه گفت چی اومد سر چادر نمیشه گفت چی اومد سر معجر نمیشه گفت ******