ای همسفر که نیمه ره از ما جدا شدی
3534
21
- ذاکر: حاج سعید حدادیان
- سبک: شعر روضه
- موضوع: اربعین
- سال: 1394
ای همسفر که نیمه ره از ما جدا شدی
من ماندم و تو با لب عطشان فدا شدی
وجه خدا بودی و خونِ خدا شدی
تا صبح روز حشر سراجُ الهدی شدی
ای پاره پاره تن، به تنِ اطهرت سلام
بر قطرههای خونِ رگِ حنجرت سلام
قرآنِ پاره پارۀ پامالِ من، سلام
در خون نشسته کوکبِ اقبالِ من، سلام
ای در چهل عروج پر و بالِ من، سلام
ای لحظه لحظه با خبر از حالِ من، سلام
دستی برون زِ دامنِ خونینِ خاک کن
اشک از دو چشمِ زینب مظلومه پاک کن
قرانِ نوکِ نیزه دوباره سخن بگو
از پهلوی شکافته و از زخمِ تن بگو
ای یوسف عزیز من از پیروهن بگو
از بوریا که بر بدنت شد کفن بگو
از سنگ و از شکستنِ آیینهات بگو
از جای نعلِ تازه و از سینهات بگو
من زائرِ تنِ توام، آقا سرت کجاست
این قبرِ تو، مزارِ علی اصغرت کجاست
اعزای چاک چاکِ علی اکبرت کجاست
انگشتِ تو بریده شد، انگشترت کجاست
اینجا ز سر پریده کنار تو هوشِ من
گویی صدای مادرت آید به گوشِ من
من آمدم که ختم بگیرم برای تو
من آمدم که گریه کنم در عزای تو
مرحم نهم زِ اشکِ روی زخمهای تو
سوغاتیام شده سر از تن جدای تو
***
من ماندم و تو با لب عطشان فدا شدی
وجه خدا بودی و خونِ خدا شدی
تا صبح روز حشر سراجُ الهدی شدی
ای پاره پاره تن، به تنِ اطهرت سلام
بر قطرههای خونِ رگِ حنجرت سلام
قرآنِ پاره پارۀ پامالِ من، سلام
در خون نشسته کوکبِ اقبالِ من، سلام
ای در چهل عروج پر و بالِ من، سلام
ای لحظه لحظه با خبر از حالِ من، سلام
دستی برون زِ دامنِ خونینِ خاک کن
اشک از دو چشمِ زینب مظلومه پاک کن
قرانِ نوکِ نیزه دوباره سخن بگو
از پهلوی شکافته و از زخمِ تن بگو
ای یوسف عزیز من از پیروهن بگو
از بوریا که بر بدنت شد کفن بگو
از سنگ و از شکستنِ آیینهات بگو
از جای نعلِ تازه و از سینهات بگو
من زائرِ تنِ توام، آقا سرت کجاست
این قبرِ تو، مزارِ علی اصغرت کجاست
اعزای چاک چاکِ علی اکبرت کجاست
انگشتِ تو بریده شد، انگشترت کجاست
اینجا ز سر پریده کنار تو هوشِ من
گویی صدای مادرت آید به گوشِ من
من آمدم که ختم بگیرم برای تو
من آمدم که گریه کنم در عزای تو
مرحم نهم زِ اشکِ روی زخمهای تو
سوغاتیام شده سر از تن جدای تو
***
نظرات
نظری وجود ندارد !