ای ز روی تو روی حق پیدا آفتاب قدیمیه دنیا ای که دریاست پیش تو قطره ای نَمی از کرامتت، دریا ای مسلمانِ چشم تو آدم شده روی تو قبلهی حوا ای به طفلی، فقیه هر مرجع ای امام تمام عالمها به گمانم، که حضرت موسی نامتان را نوشته روی عصا یا که اصلا مسیح وقت شفا میبرد یا جواد نام تورا این همه جود و فضل و احسان را ارث بردی ز مادرت زهرا با گدایی تو بزرگ شدیم یا علی اکبرِ امام رضا روز اول که یادمان کردند ریزه خوار جوادمان کردند **** جود و بخشش برای تو هیچ است کل عالم ورای تو هیچ است باغ جنت به آن همه عظمت پیش صحن و سرای تو هیچ است معجزات مسیح و کار شفا در حضور دعای تو هیچ است این بلندای خاک تا افلاک پیش گلدستههای تو هیچ است دین ما، بندگی ما همهاش به خدا بیولای تو هیچ است کعبه، زمزم، حرم، صفا، مروه همه پیش صفای تو هیچ است بیش از این مدح تو نمیدانم شعر من در ثنای تو، هیچ است ای امام جوان اهل البیت قمر آسمان اهل البیت دل ما غرق در عنایت توست تشنهی بادهی ولایت توست در همان کودکی امام شدی این خودش برترین سعادت توست اینکه زهراست مادرت آقا به خدا بهترین لیاقت توست روز محشر تمامی عالم دست بر دامن شفاعت توست از درت خلق دست پر رفتند جود و احسان همیشه عادت توست هرکه یک بار شد نمک گیرت تا ابد بندهی کرامت توست کاش میشد که در حرم بودم در شبی که شب شهادت توست همسرت قاتلت شده آقا این خودش راز سخت غربت توست همسرت پیر و مو سپیدت کرد در جوانی تورا شهیدت کرد گوشهی حجره بیصدا بودی به غم و غصه مبتلا بودی جگرت سوخت با لب تشنه چون جگر گوشهی رضا بودی چقدر زود پرپرت کردند تو امام جوان ما بودی (موقع دست و پا زدن قطعا یاد گودال کربلا بودی)۲ **** مادر تلاش کرد ولی درب بسته را دست شکستهاش نتوانست وا کند او پشت در نشسته و افتاده از نفس دستش بلند شد پسرش را دعا کند میگفت ای خدا نکند مثل کربلا اینبار هم کسی سری از تن جدا کند حاجت به آب روی زمین ریختن نبود (یک رو به قبله را که عذابش دهید)۲ باز و بسته نکن اینقدر لبت را پی آب آب اگر بود به شش ماههی تو میدادند پدرش چیز زیادی که نمیخواست فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد با دو انگشت همین حنجره میشد پاره چه نیازی به سه شعبهاست **** موقع دست و پا زدن قطعا یاد گودال کربلا بودی یاد غم های عمهات زینب یاد طفل های بینوا بودی یاد طفلی که تا پدر را دید گفت بابای من کجا بودی از میان تنور آمدهای یا که بر روی نیزهها بودی ای پدر جا ز نیره افتادی بنظر زیر دست و پا بودی دخترت را ببر که پیر شده رفتنم مدتیست گدیر شده نالهی با جگر نزن اینقدر جگرت را شرر نزن اینقدر با صدای نفس نفس زدنت پشت در بال و پر نزن اینقدر پشت در هیچکس به فکر تو نیست پس سرت را به در نزن اینقدر صورتت را مکش روی زمین خاک را بر قمر نزن اینقدر سن و سالت نمیخورد بروی آه حرف سفر نزن اینقدر عمهات را صدا بزن اما نالهی ای پدر نزن انقدر ناله ی شاه کاظمین کجا ولدی گفتن حسین کجا **** (از بس صدا زدم ولدی حنجرم گرفت)۲ شاید محل دهی تو به سوز صدای من هرگز مجال نیست سخن با دهان پر خون لخته مانده است، بخوانی برای من میوهی دلم، جَوونم، جون میدی مقابلم یکاری کن که، حل شه مشکلم وای وای وای این تن توئه، که قتل صبرم کشتن توئه علی خون من، گردن توئه وای وای وای میبینی سنگه دلاشون، بلنده بسکه صداشون صدای بابای پیرت، گمه توی خندههاشون واویلا، کی خبرت رو حالا بده به اُم لیلا، علی اکبر واویلا، راه افتادم تو صحرا ای تن اربا اربا علی اکبر مثل اکبر شده ولی بهتر ظاهر جسمش از علی بهتر این جوان آن جوان تفاوت داشت زخم زهر و سنان تفاوت داشت این جوان پیکرش که سالم بود جگرش نه، سرش که سالم بود (موقع دفن لااقل سر داشت بدنش میشد از زمین برداشت)۲ ولدی علی... بر تنش پای نیزه باز نشد در نهایت عبا نیاز نشد ریز ریزی، ولی عزیزی تو چه کنم از عبا نریزی تو