چنان نیت که گردد در میان خیر و شر پنهان شدی از دیدهها ای دختر خیر البشر پنهان، زهرا به رویای تو ستر افتاده، آگاهی از آن وهم است ز پس کردی کفن را وقت خواب از زیر سر پنهان ز موی و روی تو بی بهره ماندم بعد از آن آتش میان شعلهها شد عاقبت شام سحر پنهان نمیدیدم تورا از شدت گرییدن ای بانو به پشت ابر باران وا شود قرص قمر پنهان به کثرت نیست، شأنت فاش اوهام خلائق نیست شدی آن روز خونین در میان صد نفر پنهان تو پنهان کاری ای بانو، ز من هرگز نمیگردی به جز امروز و آن روزی که گشتی در کفن پنهان