این دَم آخری پریشون شدی

این دَم آخری پریشون شدی

[ حسین ستوده ]
این دَم آخری پریشون شدی 
اینقده گریه کردی کمون شدی 
ابر شدی روضه‌ خوندی بارون شدی 
برای زینب مرثیه‌خون شدی
 
جای تو شهر قم بود نه شهر شام 
سهم تو احترام بود نه ازدحام

چشم تو سمت نور بود نه تشت و میز
دور تو چشم پاک بود نه چشم هیز

ولی بی‌چاره زینب، فلک داره سرِ آزار زینب
به دل داغ برادر داره زینب 
به‌جای گریه خون می‌باره زینب 
آخ بی‌چاره زینب، آخ بی‌چاره زینب 

مقتل شنیدی ناخوش‌احوال شدی 
گفتی حسین حسین و بی‌حال شدی
گریونِ پیکر لگدمال شدی 
گریز زدی وارد گودال شدی

روضه شنیدی اما ندیدی که 
تیر از تن داداشت نچیدی که
دستتو سمت نامرد نبردی که 
صد دفعه توی گودال

ولی بی‌چاره زینب، میون قتلگاه آواره زینب
گره خورده تو گودال کار زینب
به زیر نیزه مونده یار زینب 
آخ بی‌چاره زینب، آخ بی‌چاره زینب 

قرارمون نبود زینبت آواره بشه...

نظرات

غزلغزل

من خیلی دنبال این مداحی گشتم این برنامه خیلی خوبه هرچی بخوایم داره