اگر می‌شد دمی با رزم جامه روی زین پیدا

اگر می‌شد دمی با رزم جامه روی زین پیدا

[ حاج محمدرضا طاهری ]
اگر می‌شد دمی با رزم جامه، روی زین پیدا
هم آوردی نمی‌شد، در تمام سرزمین پیدا

سِقاهُم رَبُّهُم را تا نمی‌خواندند در گوشش
برای امر سقایی، نمی‌شد جانشین پیدا

به قصد رزم تا می‌تاخت در هر معرکه، می‌شد 
سر و دست و جنازه، از یسار و از یمین پیدا

زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد، اگر هربار
نمی‌شد زیر تیغش شه پ‍َر روح الامین پیدا

به غیر از لحظه‌ای که، اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر حراسی در جبین پیدا

اشدا علی الکفار دشمن بود و با این حال
نمیشد در دلش از دوستان، یک ذره کین پیدا

خجالت می‌کشید از زینب کبری 
از آن وقتی که با ننگ امان‌نامه
شده شمر لعین پیدا

زد آتش بر دلش، آوای این عمی العباس
از آن ساعت که شد در خیمه این صوت حزین پیدا

عمود خیمه را بابا کشید
آنجا که دیگر شد حکیم ابن طفیلی با عمود آهنین پیدا

تمام کربلا، از عطر یاس پیکری پر شد
به هر سو قطعه‌ای از عین و با و آ و سین پیدا

حسین از خاک، دستش را چنان با بوسه برمیداشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا

تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید
آن دم که شد از گودی صدای ناله‌ی هل مِن معین

نظرات