اگرچه زاده‌ی ام البنین است

اگرچه زاده‌ی ام البنین است

[ پیام کیانی ]
اگرچه زاده‌ی ام‌البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس
****
به غبار حرم کرب‌‌وبلایت سوگند
دوست دارم که شبی در حرمت گریه کنم
****
شأن نزولت می‌کند آخر بلندم
سر را تو دادی جای تو من سربلندم
****
برادرم همه لشکرم پناه حرم اباالفضل
ببین جای مادر تو، اومد مادرم اباالفضل 

علمدار، ماه آسمون زینب
بی تو خیمه‌ها تاریکه
شبیه جوون لیلا
تو هم ارباً اربایی که

نیزه‌دارها می‌زدنت جای تیرِ رو بدنت
کاشکی زهرا چادرشو بکشه رو تنت

(یا اباالفضل پاشو اخاه)

ای پسر غرورآفرین ام‌البنین اباالفضل
تموم حرم زمین خورد تا خوردی زمین اباالفضل

سکینه، چشم براهته تو خیمه
با قلب پر از احساسش جوابی ندارم برا
أین عمی العباسش

پاشو از جات، برادرم
تا که باهم بریم حرم
من هنوزم نبودنت
نمیشه باورم
نیزه‌دارها می‌زدنت
جای تیرِ رو بدنت
کاشکی زهرا چادرشو
بکشه رو تنت

(یا اباالفضل پاشو اخاه)

چرا باید بمونی کنار این نهر آب اباالفضل
لااقل دلت بسوزه برای رباب اباالفضل

واویلا، روزگار زینب بعد از
تو خود عذابه عباس
جای دخترای زهرا
مجلس شرابه عباس

غیرت الله، یه قافله
همسفر با ارازله
برنگردی دنیا میشه
به کام حرمله
****
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم 
****
اباالفضل
بیا این دم آخری غربتم رو ببین و
بیا و تسلی بده درد ام البنینو

اباالفضل
بلندشو که چشم انتظاره تو خیمه سکینه
رقیه‌م می‌میره تو رو با همین وضع ببینه، واویلا

اباالفضل
بمیرم تنت رو با سرنیزه‌ وا کردن از هم
الانه که لشکر بریزن تو خیمه‌ها کم کم، واویلا

نباشی حرم میره غارت عباسم
می‌ریزن برای غنیمت عباسم
می‌ترسم از اون لحظه‌ای که با سیلی
به زن‌ها بشه هتک حرمت عباسم

اباالفضل
تمومه دیگه بعد تو کارم اینو می‌دونم
اینایی که دیدم نمیدن یه لحظه امونم، واویلا

اباالفضل
بلندشو یه بغض عجیبی میون گلومه
بلندشو که تو دشمنا صحبت از آبرومه

شروع میشه غم‌های زینب بعد از تو
می‌خندن به اشکای زینب بعد از تو
اگه پا نشی از روی خاک، می‌بندن
طناب روی دستای زینب بعد از تو

حسین جان
به یاد لبت یک شبَم خواب راحت نداشتم
الهی می‌مردم نمی‌دیدم انقدر جسارت

صدا میزدم مادرت رو ای بی کس
به دامن بگیره سرت رو ...

تا حالا
از این خونواده زنی رو نبردن اسارت

سر تو که رو نیزه‌ها رفت، یا مظلوم
همش چادرم زیر پا رفت...
****
منی که سایه‌ام را مردم کوچه نمی‌دیدند
منی که شش برادر داشتم حالا نظر خوردم
****
(حدوداً ساعت سه جان من می‌رفت آهسته 
که باید بی تو برگردم)

نظرات