
او رشک حور بود و تمنّای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت امّالبنین کنایهای از شرم عاشقی است کز حُجب تابِ نام دلآرای خود نداشت زن نه، هُمای عرشنشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق پارههای جگر داده بود و لیک بعد از حسین میل تسلّای خود نداشت عمری به شرم زیست که عبّاس وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت یا امّالبنین...