اوقات رسیدن به خدا زود گذشتند

اوقات رسیدن به خدا زود گذشتند

[ حاج منصور ارضی ]
اوقات رسیدن به خدا زود گذشتند
شب‌های مناجات و دعا زود گذشتند 

من دیر رسیدم در این مِیکده اما
از جرم منِ بی‌سر و پا زود گذشتند
 
اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد
اوقات خوش ما رفقا زود گذشتند

از شرّ بساطی که شود ختم به عصیان
با یاد خدا اهل حیا زود گذشتند

تا این‌که خجالت نکِشم بعدِ کرامت
از پیش گدا اهل سخاء زود گذشتند 

حق می‌گذرد زود از آن طایفه‌ای که 
در مَسند قدرت زِ خطا زود گذشتند 

پلکی نزده عمر شتابان سپری شد 
چون باد دو روز گذرا زود گذشتند

در راه رسیدن به حسین و به حریمش 
از جان و تن خود شهدا زود گذشتند 

از معصیتی که نگذشتند کریمان 
در صحن گوهرشادِ رضا زود گذشتند

هر شب منو خاطره‌ی صحن گوهرشاد 
کِی از دلم این خاطره‌های زود گذشتند

کس قدر نداشت مقامات رضا را
از شأن عظیمش به‌خدا زود گذشتند

عجیب زخم عمیقی چه بی‌مداوا بود
میان ناله دهان‌های هلهله وا بود

غریبیِ حسن از رنگ و رویت پیدا بود
زنی زِ روزنه‌ی در غرق در تماشا بود

به خنده سنگ به آیینه‌ی یقین می‌زد
که ریسمان خدا چنگ بر زمین می‌زد

به جای آب فقط دیده‌ی تری داری
نه شربتی نه گلویی نه ساغری داری 

نه جوهری نه صدایی نه حنجری داری
نه گریه‌کن نه برادر نه خواهری داری

جوان‌ترین پسر فاطمه تنش می‌سوخت 
دل ملائکه از ناله کردنش می‌سوخت

نظرات