اوجِ زیباییه، خیلی رؤیاییه آسمونِ کربلات آقا من به تو وابستم، از کوچیکی مستم روضه خونِ کربلات آقا دمم حسینه بین شادیِ جهان غمم حسینه همه دلخوشیه عالمم حسینه عشق شبهای محرمم حسینه رؤیامه بین الحرمین حرم میمیرم اگه بازم نرم تو رو حق اشک مادرم دست بکش دوباره رو سرم «حسین، ابی عبدالله» زندگی بی معنی میشه، بی تو یعنی من به عشق تو عادت کردم بی تو نه آقا نه راضی هستی یا نه عمرم و وقفِ روضت کردم یارِ قدیمی خیلی وقته من با تو شدم صمیمی تو که میدونی تمومِ زندگیمی هرجا که برم تو راه مستقیمی رؤیامه بین الحرمین فقط تو بهشتمی تا آخرت تویی آقا تهِ معرفت جز حرم من چی میخوام ازت «حسین، ابی عبدالله»