
با شمایم، ای شمایان بُشکهی دِشداشهپوش به وقاحت روی فرشِ نفت و خون میایستید؟! ای شما لات و هُبَلهای ابوسفیانتراش سالها در خانهی امن الهی زیستید ننگ بر نیرنگتان! با ماست روی جنگتان؟! ما که میدانیم اینک در هراس از چیستید سیّدِ ما آفتابی از تَبار مصطفاست ای شیوخِ شبزده از دودمان کیستید؟ نفتتان روزی به پایان میرسد آل سقوط بیگمان امروز اگر هستید، فردا نیستید