اقتدا کردم ابتدا به حسن

اقتدا کردم ابتدا به حسن

[ حاج منصور ارضی ]
اقتدا کردم ابتدا به حسن
و رسیدم در انتها به حسن

می‌رسد آن‌همه کرم به گدا
می‌رسد دست هر گدا به حسن

فرق دارد مگر؟ حسن، حسن است
داده عزّت خودِ خدا به حسن

رهسپارم به جاده‌های عراق
دل سپردم به سامرا، به حسن

شب دلدادگان سحر شده است
کف بزن، باز علی پدر شده است
...
نظری سوی آسمان دارم
هوس لحظه‌ی اذان دارم

عرض تبریک و عرض تهنیت
محضر صاحب الزّمان دارم

به غذای بهشت لب نزدم
چون از این سفره خُرده نان دارم

سنگ بودم، چه گوهری شده‌ام
مست انگور عسگری شده‌ام
...
جام مِی را نگار دستم داد
زرِ هجده عیار دستم داد

گفتم اصلاً طلا نمی‌خواهم
از عبایش غبار دستم داد

دید با دست خالی آمده‌ام
از بهشتش انار دستم داد

به ضریح حسن که چشمم خورد
عشق شش‌گوشه کار دستم داد

بی‌خیال دو عالمین شده‌ام
مست شش‌گوشه‌ی حسین شده‌ام

نظرات