مجید رضانژاد

اطراف ظهر بود که روزم سیاه شد

3915
80
آه اطراف ظهر بود که روزم سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه آه شد
پشت و پناه عالمیان بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد
بالای گود، چکمه‌ی یک بد دهن رسید
و الشمر جالسٌ، نفس مادرش برید
حلقوم خشک و نیزه‌ی تیز و سنان مست
سر نیزه‌ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشت هم به سرش زد، عصا شکست
پیری که دید راه به جایی نمی‌برد
آمد ادای تشنگی‌اش را درآورد
ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دسته‌ی زلفی که بسته است
بس کن تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر، خسته است
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می‌زد و شمر از قفا برید
عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت برید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد
زشت است فکر حرمت این مرد را کنید
عریان نمی‌شود تن او را رها کنید

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش