حاج محمدرضا طاهری

اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد

1745
15
اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالت این چهره آب شد

اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد

من چند بار شسته‌ام و هم نیامده
خونت هنوز میچکد از زخمِ تازه‌ات

این سنگ غسل شاهد پهلوی سرخ توست
ای خاک بر سرم چه کنم با جنازه ات

دریاب حال کودکانِ خودت را ببینشان
با گریه آستین سر دندان گرفته اند

حالا كه وقت بُردن تابوت مادر است
از من نشان خانۀ سلمان گرفته اند

حالا عزای کندن قبرت گرفته‌ام
حالا برای بُردن تابوت مانده‌ام

این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است
این نقش دست کیست که مبهوت مانده‌ام

آه ای غرور من پس از این وقت تسلیت
لبخندها به دیدن یارِ تو میرسند

برخیز ذوالفقار نبرد مرا ببند
فردا برای نبش مزار تو میرسند

باید که چند قبر برایت درست کرد
باید مرا به جای تو در قبر جا دهند

دست پدر رسید تو را گیرد از علی
شاید که زخم آتش در را شفا دهند

شاعر: حسن لطفی
*********

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش