از سرو رعناتر روی علیاکبر شد از مهتاب زیباتر آنقدر بخشندهست که شد گدایش از کریمان نیز داراتر حُسنِ علیاکبر در قاب چشمان پدر بودهست پیداتر (ماه بنیهاشم)2 هرگز ندیده از برادرزاده آقاتر (شِبهِ رسولاللهست امّا)2 علی در جنگ شد در او هویداتر در روز میلادش با یاد داغ کربلا شد چشم بابا تَر (از هم جدا میشد)2 جسم علی تقسیم بر کرب و بلا میشد رو به علیاکبر بعد از نشستِ تیرها سرنیزه پا میشد شد اِرباً اربا و هر زخم روی زخم با اصرار جا میشد (هی تیر میبست و)2 با ضربهی نیزه دهان زخم وا میشد شَقُّ القمر کردن با خونِ سر موی علیاکبر حنا میشد در جمعِ این پیکر از روی خاک، ارباب محتاج عبا میشد با میخ یا شمشیر بعد از پیمبر حق ذیالقُربی ادا میشد (کمی هم عشقم فکر دل بابا کن)2 میگیرم خون از پلکت، چشاتو وا کن ببین چه کرده داغت بابا میریزم خاکِ ماتم بر سر پای ناموسمو وا کردن میون لشکر شبیه مادر شکسته پهلو که رفت پیِ بابام غریبِ عالم میاد دنبالم میدونه مُحتضر شدم خشکیدم میدونه که کنار تو جون میدم میاد دنبالم (به من میخنده هرکی جوونی داره)2 جلو چشم من دست رو شونش میذاره وقت جمع کردنت از صحرا نمک به زخم من پاشیدن با خنده عضو جاموندت رو نشونم میدن (منی که دست به زانوهام میگیرم)2 کمک برا تو از خیال میگیرم دارم میمیرم شبیه من جوونا هم مبهوتت شده عبای دوش من تابوتت دارم میمیرم