روح الله بهمنی

از این خیمه به اون خیمه حیرونم

1805
3
از این خیمه به اون خیمه حیرونم، کجایی مادر
بی سامون و پریشون و گریونم، کجایی مادر
دور از چشم تر سقا می‌خونم، کجایی مادر

بعد پیمبر بعد حیدر بعد مادر و بعد برادر
خدا رو شکر حسینو دارم

حسین
نبینم تو خیمه تنهایی
نبینم تو فکر فردایی
نبینم رو خاک صحرایی
مگه من مُردم

حسین مهلاً مهلا، حسین یابن الزهرا...

فردا عصری همین خیمه، وقتی که آتیش میگیره
طفلی میدوه تو صحرا، از وحشت دیگه میمیره
زینب بین نا محرم‌ها، تنهایی اسیری میره

تنهای تنها توی صحرا، جون به لب تو رو به روی نی‌ها
خدا رو شکر حسینو دارم

حسین
نبینم که چشماتو بستی
نگرون دخترت هستی
بالا میره وقتی که دستی
مگه من مُردم

حسین مهلاً مهلا، حسین یابن الزهرا..‌.

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش