از آسمون آتیش می‌باره

از آسمون آتیش می‌باره

[ سیدمهدی حسینی ]
از آسمون آتیش می‌باره
کسی نمونده آب بیاره

گل رباب یه کم بخواب
خدا خودش هوات رو داره

جون نداره دست و پای تو
بی‌رمق شده صدای تو

مادرت نتونه شیر بده
پس چیکار کنه برای تو؟

تو صورتم زدم دو دستی
چشمات رو باز دوباره بستی

به روی من ناخن بزن
بگو هنوز که زنده هستی

کاش یه کم پایین بیاد تَبِت
سرخ سرخه زیر غبغبت

ماهی کوچیک من علی
سوختم از تلظّی لبت

تو بی‌قراری من بریدم
سه روز خنده‌ات رو ندیدم

آروم نگیر فقط نمیر 
آخه تویی همه امیدم

شرم از این حرم نمی‌کنند
نعره‌ها رو کم نمی‌کنند

این جماعتی که دیدم
رحم به بچه هم نمی‌کنند

وای از دل رباب ....

نظرات