ارباً اربا شدی و دست و پا گم کردم علی با دلی که شده خون دور تو میگردم علی قطعه قطعه شدی ای حضرت پیغمبر من پهلوی زخمی تو شد شبیه مادر من پاشیده شد تنت علی رگهای گردنت علی چقدر بههم ریخته شدی چجوری کشتنت علی؟ حیدر کربلای من درد من و و دوای من... چجوری جمع بکنم این تن پر پر شده رو تا حرم میبرم این پیکر بیسر شده رو نمیتونم پاشم از پای تن در هم تو از نفس افتادهام پای غم و ماتم تو بلند شو حالمو ببین که افتادم روی زمین جوون من بمون برام شد آرزوم فقط همین حیدر کربلای من درد منو دوای من... نامنظم شدی و نیزهها مونده به تنت تا بابات زود بمیره با عجله هی زدنت خاک صحرا عزیزم شد کفن پیکر تو زخمیِ کینه شده تا زیر ابرو سر تو اونکه عذاب شده منم خونه خراب شده منم اونکه شکسته شد تویی اونکه کباب شده منم حیدر کربلای من درد منو دوای من... نمیشد حداقل طبق شریعت بکشند؟ مگه میشه کسی رو این همه ساعت بکشند بهتره پا نکشی اینهمه غوغا نکنی اگه میخوای پامو به مقتل خون باز نکنی وقت جدا شدن که نیست رفتی و دست من که نیست اشاره میکنی نیا قتلگاه جای زن که نیست کشتهی کربلا حسین خستهی نیزهها حسین