آخر عشق تو مرا، اهل سحر خواهد کرد چشم خشکیدهام از مهر تو، تر خواهد کرد بندهی خوب شدن، بسته به یک غمزهی توست گوشه چشمت، دل ما زیر و زبر خواهد کرد حب تو گر بنشیند، بـه نهانخانهی دل حب دنیا دگر از سینه به در خواهد کرد دلم از فرط گنه، سنگ شده کاری کن که نفسهای تو در سنگ، اثر خواهد کرد دسـت بالا ببر و جانم از آتش بِرَهان که خدا محض تو، از بنده گذر خواهد کرد کیمیایی است عجب، تعزیه داری شما که نصیب دل عشّاق، گُهر خواهد کرد عاقبت نوکرتان، با نظر مادرتان به سوی کرب و بلای تو، سفر خواهد کرد کنار قدمهای جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستونهای این جاده را ما، به شوق حرم میشماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بیقراریم از این سختی و دوریه راه، به شوق تو باکی نداریم فداییه زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، به زودی دمشقیم لبیک یابن حیدر...