آه نفسای آخرم، نگران و مضطرم

آه نفسای آخرم، نگران و مضطرم

[ محمدحسین حدادیان ]
آه نفسای آخرم، نگران و مضطرم
 که مدینه بعد من پر از غمه 
می‌مونن غریب علی و فاطمه 
ای وای یادشون میره مردم 
همه حرفا که گفتم تو غدیر خم
کاشکی این بیست و سه سال 
زحمت من هدر نره
میون آتیش و دود فاطمه پشت در نره 
واویلا خدانگهدار زهرا
***** 
آه منو آخرین نگاه، چه بلاییه تو راه
تو مدینه و دوشنبه‌ی سیاه 
سیلی می‌خوره تو کوچه بی‌گناه 
حیدر بگه دردشو با کی 
داغ کوچه و اشک و چادر خاکی 
حمله می‌کنن به سمت بیت بضعة الرسول
خونه‌ای که ملک الموت می‌گیره اذن دخول 
واویلا خدانگهدار زهرا
***** 
آه موقع شهادتین روی سینمه حسین 
یاد کربلا و خنده‌های شمر 
روی سینه‌ی حسینه پای شمر 
دلخون روضه می‌خونم امشب 
ناله می‌زنم ای وای از دل زینب 
با دوازده ضربه از قفا سرش جدا میشه 
بدون غسل و کفن تنش رو خاک رها میشه 
چه بلاها که قراره سر دخترم بیاد 
کاروان اسرا و مجلس ابن زیاد

نظرات