آلوده دامنم ولی اشکم به دامن است

آلوده دامنم ولی اشکم به دامن است

[ حمید علیمی ]
آلوده دامنم ولی اشکم به دامن است
به جون مادرت تنها خوشی زندگیم گریه کردن است

آخر میان گریه به من اعتنا کند
امشب حرم که رفت مرا هم دعا کند

شاید میان این گریه و آه و زمزمه
پرونده‌ی مرا بزند دست فاطمه

تا آن گدا‌نواز گدا پروری کند
امشب برای ما همه او مادری کند

شب‌های جمعه فاطمه از حال می‌رود
با پهلوی شکسته به گودال می‌رود

سر پیراهن تو گریه‌ی ما را درآوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی

نظرات

عالیه حمید علیمی