عباس طهماسب پور

آسمون سرخ و زمین و خون گرفته

1293
3
آسمون سرخ و زمین و خون گرفته
لیلی بر دامن، سر مجنون گرفته

کربلا داره زیر آفتاب می‌سوزه
انگار علقمه است، فقط بارون گرفته

بارون تیر و بارون مَشک و
بارون خون و بارون اشک، وای وای

بارون اشک یک شه تنها، وای وای
بارون خون چشمای سقا، وای وای

پاشو پهلوون جای تو رو زمین نیست
اباالفضل

من اون قد و بالا که می‌شناختم این نیست اباالفضل
رخ تو نگین، پیکر تو رکاب عقیله

رکاب اون رکاب و نگین اون نگین نیست اباالفضل
اول ای قمر چشمت زدن

بعدش تیر و بر چشمت زدن
از رسم عدو من چی بگم

از اون طرف اول می‌زنن، دست می‌اندازن
بعدش می‌شینن، دست می‌ندازن

با هلهله و کنایه و طعنه و کف
سقای حرم برادرم، سقای حرم برادرم

***
اونقدر بد بود خبر که خصم جلاد

هی مقدمه چید تا خبر بهم داد
ابتدا دستت، بازم دستت، سپس مشک

تا بالاخره، چشام بر نعشت افتاد
دست و پا از ما، خنده از اعداء

تو نکوب بازو، تا نکوبم پا، وای وای
سعی نکن پاشی، آخه داداشی، وای وای

این‌جوری بدتر، داری می‌پاشی
چرا ساغی‌ام ریخته‌ای مثل ساغر

اباالفضل
گذشتی از آب یا گذشت آبت از سر

اباالفضل
همون‌قدر که داد مزه از تو برادر شنیدم

ببین سوخت من و دیدن تو برادر
اباالفضل

داداش گلم با این حساب
بگم داداشِ گل، یا گلاب

دست تار من در عوض، ماهم دیدم
تو غضه نخور، راحت بخواب

با من پاسخ طفل رباب
من خودم یه جور می‌برم آبش می‌دم

سقای حرم برادرم، سقای حرم برادرم
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش