آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد

آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد

[ وحید شکری ]
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد 
کوه رویاهای من از بعد رفتنت خراب شد

جای شُکرش باقیه با اینکه از غمت می‌سوزم
زیر سایتم چقدر خوبه کنارمی هنوزم

دیگه دنیا بدون تو به من نمی‌سازه
هنوز می‌بینمت چشمات بازه
برا تو می‌خونم لالایی

به اصرار عمه منم یه خورده آب خوردم
ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی نیزه‌هایی

من این پایین تو اون بالا
علی بالام لالا لالا …

من می‌خواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه
همه دنیامو میدم تو بغلم باشی یه لحظه

من چشام همش سیاهی میره مثل روزگارم
واسه مردنم همین کافیه که تو رو ندارم

تو این عالم به تازه عروسِ پسر مرده
همش از این و اون کتک خورده
کی آخه اینقدر می‌خنده

همش میگم الهی چشم حرمله کور شه
بگو که از مَحمل من دور شه
یا این‌که چشماشو ببنده

بمیرم کاش همین‌حالا
علی بالام لالا لالا

این خیمه به اون خیمه رباب پِیِ آبه
لالایی براش خونده علی نمی‌خوابه

در حرم قحطی آب است امشب
که شب مرگ رباب است امشب

نظرات

باهاش خیلی گریه کردم

خیلی قشنگ بود