زن، در جامعهی خود باختهی نظام پليد پادشاهی، حقيقتاً و از همهی جوانب مظلوم بود. اگر زن میخواست وارد مقولهی علم بشود، بايد قيد دين و تقوا و عفاف را میزد. مگر يک خانم مسلمان، در دانشگاهها و محيطهای آموزشی و مراکز علمی و فرهنگی میتوانست به آسانی حجاب و متانت و وقار خود را حفظ کند؟ مگر ممکن بود؟ مگر میشد يک زن مسلمان، در خيابانهای تهران و بعضی از شهرهای ديگر، با متانت و وقار اسلامی يا حتّی با حجاب نيمه کاره، راحت راه برود و از گزند زبان و حرکت هرزگان و دلباختگانِ به فساد و فحشای سوغات غرب، مصون بماند؟ کاری کرده بودند که در اين مملکت، کسب علم برای زنها غالباً ممکن نمیشد. موارد استثنايی را کاری ندارم. به طور غالب، رفتن زنان به وادی علم ميسر نمیشد؛ مگر با برداشتن حجاب و منصرف شدن از تقوا و وقار اسلامی! در ميدان سياست و در زمينهی فعاليتهای اجتماعی هم همين طور بود. اگر زنی میخواست منصبی از مناصب اجتماعی و سياسی را در ايرانِ دوران پادشاهی دارا باشد، بايد قيد حجاب و عفاف و وقار و متانت زن اسلامی را میزد.