از اوائل بعثت، آن وقتی که پیغمبر اکرم , خود را در مکه بر قبائل گوناگون عرب عرضه کرد، اسلام را بر آنها عرضه کرد - که این یک ماجرای مفصلی است در تاریخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به این قبیله رفت، به آن قبیله رفت، رئیس یکی از قبائل که در تاریخ مشخص شده است - اینها جزو مسلّمات تاریخ است و مسئلهی شیعه و سنی در بیان این وقایع نقشی ندارد؛ خود برادران اهل سنت این را نقل کردهاند - به پیغمبر , عرض کرد که ما حاضریم دستهجمعی به اسلام ایمان بیاوریم، به یک شرط؛ آن شرط این است که بعد از تو، این کار در اختیار ما باشد؛ رئیس قبیلهی ما بشود جانشین تو. در تاریخ دارد که پیغمبر, در پاسخ این شخص فرمود: نه، «هذا امر سماویّ»؛ این یک مطلبی است که در اختیار من نیست؛ این آسمانی است، در اختیار خداست. آنها هم ایمان نیاوردند و رفتند. پس مسئلهی خلافت پیغمبر, بر اساس وحی الهی است؛ بر اساس ارادهی پروردگار است، دست پیغمبر, هم نبود. اما اگر پیغمبر اکرم , میخواست انتخاب بکند، چه کسی را باید انتخاب بکند؟ آن کسی باید قاعدتاً مورد گزینش نبی مکرم قرار بگیرد که همهی معیارهای اساسی اسلام در او در حد کامل باشد.