شما فرض بفرمایید بتوانید در رایانهی یک شخصی یک بدافزار را وارد کنید که همهی چیزهایی را که این رایانه به شما خواهد داد، عوضی بدهد، غلط بدهد؛ در رایانهی عمومی و کلّی مدیریّت یک کشور، در اندیشهی آنها، در محاسبات آنها گاهی دشمن تأثیر میگذارد. یک ملّت آزاد آن ملّتی است که این تأثیر را نپذیرد، به معنای واقعی کلمه آزادانه بیندیشد، آزادانه فکر کند و با شجاعت عمل کند و دنبال منافع ملّی خودش برود. خب، این به چه چیزی احتیاج دارد؟ به بصیرت. اگر ما بصیرت نداشته باشیم، اگر ما بینش درست، چشم باز، هوشیاری لازم نداشته باشیم، نه درست منافع حقیقیمان را تشخیص میدهیم، نه درست راه رسیدن به این منافع را تشخیص میدهیم، نه درست آدمی را که باید این بار بزرگ را بر دوش بگیرد، میشناسیم. وقتی بصیرت نبود مثل انسانی است که چشم ندارد، راه را نمیبیند؛ بصیرت برای یک کشور، یک ملّت و آحاد یک مجموعه، به این اهمّیّت است. اگر چنانچه این مختصّات در یک کشوری، در یک ملّتی وجود داشت، آن وقت آن ملّت به نتایج مطلوب خود خواهد رسید؛ البتّه این یک الزاماتی را برای همهی مجموعهها به وجود میآورد؛ از جمله برای نیروهای مسلّحِ ما. نمیتوانیم این جوری فرض کنیم که کسانی دارای بصیرتند در کشور، نیروهای مسلّح هم چشمهایشان را ببندند و [بگویند] هر چه آنها گفتند؛ نه، این بصیرت، عمومی است؛ در نظام اسلامی این جوری است؛ در نظام اسلامی یکایک شماها باید ببینید، بیندیشید، فکر کنید، بشناسید، تشخیص بدهید و عمل کنید؛ احساس تکلیف بکنید و مراقب باشید که در محاسبات فکری شما، دشمن تأثیر نگذارد.