در آن برههاى كه بنده و امثالى كه در سنين من هستند يادشان هست، همه ميدانستند كه انتخابات مطلقا به معناى انتخاب مردم نيست. يك كسانى را دستگاههاى قدرت، دربارِ آن روزِ شاهان در نظر ميگرفتند، رقابتهائى بين خود آنها انجام ميگرفت، با همديگر زد و خورد هم ميكردند؛ اما آن كسى كه ميخواستند بياورند توى مجلس بنشانند كه مطيع باشد، سربهزير باشد، منافع آنها را تأمين كند، حق مالى غاصبانهى آنها را بدهد، او را مىآوردند توى مجلس مىنشاندند. مردم هم براى خودشان ميرفتند. در تمام اين دوران، كمتر وقتى اتفاق افتاد كه مردم احساس كنند حالا بايد بروند در اين صندوق رأى يك رأيى بيندازند تا در مديريت كشور تأثيرى ببخشد. مطلقاً چنين چيزى نبود. ماها اسم انتخابات را تو روزنامه ها مىشنفتيم كه ميگويند: حالا انتخابات است. نمىفهميديم روز انتخابات كِى هست؛ مردم نمىفهميدند. در وقت انتخابات، چند تا صندوق ميگذاشتند يك جا، خودهاشان هم گفتگو و هياهوى مختصرى ميكردند و همان كارى كه ميخواستند، انجام ميدادند و تمام ميشد ميرفت. مردم نقشى نداشتند. انقلاب اسلامى ورق را بكلى برگرداند؛ مردم نقش پيدا كردند؛ نه فقط در انتخاب نمايندهى مجلس، در انتخاب رئيس جمهور، در انتخاب خبرگانى كه رهبر را بناست انتخاب كنند، در انتخاب شوراهاى شهر كه شهردارها را بايد انتخاب كنند. در همهى اين مراحل حساس، نظر مردم شد تعيين كننده. بيانات در ديدار جمعى از معلمان، پرستاران و كارگران- 9/2/1388