امروز بعد از آنکه بشریّت مکاتب گوناگون و نحلههای فکریِ گوناگون و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده -از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرالدموکراسیِ رایج در دنیا، با این همه ادّعایی که اینها دارند- احساس آسایش نمیکند، بشر با این همه پیشرفتهای علمیِ حیرتآور که به کلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده، احساس خوشبختی نمیکند، بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بیعدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است، بشر دچار سوءاستفادهی قدرتها از علم است، قدرتها از علم سوء استفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از تواناییهای استخراجشدهی از طبیعت سوءاستفاده میکنند، بشر با اینها مواجه است، اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند، احساس نیاز به یک دست نجاتبخش کنند.