داره میاد یه کاروان از دل صحرا یپیچیده پشت قافله ناله زهرا انگاری داره میرسه آخردنیا جاداره بباره از چشم آسمون خون حالا که چشای زینب می باره بارون آهای کربلا نذار تنهاشه به قلب زارش حواست باشه حسینی و که به تو میسپاره همه هستیشه همه دنیاشه وای حسین ای وای حسین قافله ای که می رسه با آه و ناله داره گلایی که تو عالم بی مثاله آی کربلا میاد یه دختر سه ساله تا حالا ندیده جز لبخند از زمونه هیچ جایی نرفته جز روضه ی زنونه بیا کاری کن نبینه آزار نه از چشم بد نه از دست خار تو هم ای مهتاب دلش رو نشکن نگو از کوچه نگو از بازار وای حسین ای وای حسین تو قافله یه خانومه با چشمای تر تازه هنوز چند ماهیه که شده مادر اونکه نداره دلخوشی جز علی اصغر می خونه لالایی لالایی نازنینم لالایی الهی داغ تورو نبینم نباشه پیشش دلش می گیره میشه هرروزش مث شب تیره همه امیدش توی گهوارس باهاش می خنده براش می میره وای حسین ای وای حسین شعر و نغمه: سعید پیغمبری انجمن ادبی تکیه نوکری