خدا یک مشت خاکو ریخته توی کوزهی عسل اضافه کرده بهش عصارهی اشک غزل واسهی اینکه بیاد این خاک أعلا به عمل خودش اولین نفر گرفته این خاکو بغل واسهی همینه که عطر آغوش خدا میده حرم واسهی همینه که دردای ما رو شفا میده حرم دل رو جلا میده حرم برای دَرکِ آغوش خدا باید یه سَر بری کرببلا حسین حسین جانم حسین زمین کعبه که آسمونی و مقدسه افتخار میکرد میگفت هیچ جا به من نمیرسه منم اون زمینی که خدا باهاش همنفسه ندا اومد از فلک که ای زمین دیگه بسه شأنِ خاکِ کربلا حتی از خاک بهشت بالاتره تربت کرببلا از عرش اعلا هم اعلا تره از همهی هستی سَره أصَن به حَدّیه منزِلَتِش ملائکه م میرن زیارتش حسین حسین جانم حسین آسِمون که غرق عطر نفس فرشته هاس توی حسرتِ یه بوسه از غبارِ کربلاس أصلا این خاک حسابش از همه ی عالَم جداس مرکز تَوَجُّهِ خاصِّ تمومِ اولیاس سلیمانهای جهان مأمور فرش حریم کربلان حاتَمهای روزگار سائِلِ دستِ کریم کربلان مستِ نسیم کربلان بشارت بهارِ جَنَّته زمینی از تبارِ جَنَّته حسین حسین جانم حسین شعر و نغمه: سید مرتضی پیرانیان انجمن ادبی تکیه نوکری مشهد