یکی سرو است، یکی کوه است یکی رود است،یکی ماه است یکی سبز است ورنگ خونش از توحید جاری در زمان ماست یکی هم همچنان درتنگنای روزگاران ایستاده یکی جاری مانند تلاطم غرّان درقرون دشت وآن ماهی که میگوید چون خورشید تا روزقیامت میدرخشد فدای دامن ماه آفرینت چگونه من نخوانم بعد از این ام البنینت سلام ای مادر غیرت درود ای مادر احساس نگاهی کن که محتاجم مدد ای مادر عباس امام مجتبی با آن همه شوکت حسن آن مظهر غربت حسین ابن علی آن روح ایثار و شهادت آن امام بندگان راستین، حق عقیله دختر مولای صدیقه سلام الله جناب زینب کبری سرور خانهی مولا امیرالمومنین کوچکترین فرزند جناب ام کلثوم آنکه جان ما فدایش باد تمام بچههای حضرت زهرا اگر چه در عزای مادر خود جان فدا کردند تو را مادر صدا کردند خدا را شکر بودی چهارطفل مرتضی را مادری کردی خدا را شکر، وقتی کربلا پیش آمد و رفتند تمام درد دنیا را به جان خویش حل کردی وقتی کاروان برگشت خدا را شکر بودی زینب خود را بغل کردی فدای روح با زهرا قرینت چگونه من نخوانم بعد از این ام البنینت؟ سلام ای اعتبار عشق درود ای آبروی یاس نگاهی کن که محتاجم مدد ای مادر عباس