یه شیوهی جنگیدن جدیدو عرضه کرده میدونو قبضه کرده آبروی ازرق شام و بچههاشو برده آخه نون حسینو خورده به قلب خطر میزند با جگر پدر آمده در نقاب پسر پسر کو ندارد نشان از پدر توی دستاته قضا قَدَر قاسم زمینلرزهاس یا زدی تشر قاسم؟ فراخوان داده همه بیان میدون ببینن شیر جمل رو در قاسم قلب تموم لشکر کوفه در اضطرابه نَجلِ ابوترابه هر قدمش تو معرکه عقبنشینی داره جَنَم ازش میباره چه قابی نمایان شده در نظر قمر میرود روی دست قمر پسر کو ندارد نشان از پدر میجنگه عیناً شبیه اجدادش دوباره حیدر به خیبر عازم شد توی چشم دشمن میزنه فریاد اَنا القاسم مِن نسلِ بنیهاشم