یه دفعه‌ام حتی نشد از تو چیزی خواسته باشم

یه دفعه‌ام حتی نشد از تو چیزی خواسته باشم

[ حاج موسی رضایی ]
یه دفعه‌ام حتی نشد از تو چیزی خواسته باشم
یه روزم حتی نشد از تو جدا شم داداشم

از همون بچگیا، با تو گذشت روز و شبام
تا ازم دور می‌شدی، حلقه می‌زد اشک تو چشام

بعد یه عمرِ خواهری، کردی برام برادری
حالا خواهش دارم ازت، همین دمای آخری

عزیز برادرم حسین...
****
با امیدی پسرا، همراهم این‌جا اومدن
واسه قربونی شدن، پیش تو تنها اومدن

تو که طاقت نداری، واسه غمت اشک بریزم
رد نکن خواهشمو، تا که نَمیرم عزیزم

آرزوشونه جون بِدن، فقط برا تو خون بِدن
بذار برن تو میدونا، بذار خودی نشون بِدن

عزیز برادرم حسین...
****
ماجرای کوچه‌ها، تکرارشم سخته برام
نذار سیلی بخورم، من جلو چشم پسرام

یادته مادرمون، خورد یه لگد پیش حسن
نذار این‌جوری بشه، باز دوباره روضه‌ی من

قسم به جون مادرم، قسم به آه آخرم
حتی اگه شهید بشن، بیرون نمیام از حرم

عزیز برادرم حسین...

نظرات