گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است

[ حنیف طاهری ]
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصه‌ی تاریک محشر است

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده‌ی زهرای اطهر است

گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است

یا رسول الله یا امام الرحمه...

پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است

قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن و خاک بر سر است

روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است

ای دل بیا و گریه‌ی زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

یا رسول الله یا امام الرحمه...

نظرات