گریه کنید مادر ما پا به ماه بود گریه کنید مادر ما بیگناه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود یک مرد هم نبود بگوید در آن میان نامرد این زنی که زدی بیپناه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالَم تباه بود هم صحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد، چاه بود