
گریه پشت گریه غصّه پشت غصّه روزای اسارت زینبو کشته غصّه غصّه یکی دو تا نیست غصّه که قحط آب نیست این روزا روضه اینه جای زینب و سکینه تو مجلس شراب نیست میشه با این یه جمله هم جون داد دَخَلَت زینبُ علی ابن زیاد واسه روضه همین بسه امشب اسم زینب سر زبون افتاد وای، وای زینب... سیلی پشت سیلی نیزه پشت نیزه چند تا دخترا رو تا حالا کشته نیزه غصه یکی دو تا نیست غصه که بیشمار است روضه همینه آره میگم با یه اشاره روضه لباس پارهست روضهخون امشبو فریاد نزن نرسه روضههات به گوش ما چشم سقّا رو نیزهها بستهست دَخَلَت زینبُ علی ابن زیاد ***** اون روضهای که باید برا غمش مُرد روضههای شامه اون روضه که دادِ عمّه رو درآورد روضههای شامه شامیا لباس نو پوشیدن، واویلا پای رأس شهدا خندیدن هی شراب میخوردن و رقصیدن امان از شام هر جور میشد زینبو سوزوندنش چجور بگم خارجی هم خوندنش صبح تا غروب تو شهر گردوندنش وای، وای زینب... ***** اونجایی که زینبم دیگه بریده مجلس یزیده جایی که چشاشو بست سر بریده مجلس یزیده رو لب همه مبارکباده، واویلا شمرو پهلوی خودش جا داده ولی ناموس خدا ایستاده ***** من سر یک روسری صد بار سیلی خوردهام ***** زینب همین که وارد بزم یزید شد بر نی محاسن سقّا سفید شد ***** انّا لله و انّا الیه راجعون دخلت زینب آه از شام بلا میزدن نامردا ما رو بیهوا آه از شام بلا وقتی میافتادیم زیر دست و پا آه از شام بلا میشه بهم بگی، سپردیام به کی؟ مَحرمامو دیدم روی نیزه یکی یکی هنوز نخوردم آب که دارم اضطراب به هم رسیدیم ولی حیف تو مجلس شراب وای، وای زینب... ***** بازار بردهفروشا ما رو بردن با کنیزا خرید و فروش میکردن لرزه افتاد به تن ما ****** وای از بازار، ای بیچاره زینب تو بزم مِی پا میذاره زینب