گریه هم حدی داره اما واسه تو نه هر چیو یادم بره عِطر یاستو نه من عواطفم رو اینجا توی شعرام میارم هر چیو ازم دریغ کن ولی احساس تو نه من یه عالمه گریه ی قضا به گردنم مونده هنوز هزار تا جای سالم آقا رو تنم مونده من یه عالمه بغض تو گلو از شب سه دارم هزار و نهصد تا زخم هنوزم بهت بدهکارم من بیشتر از حد توونم سعی ام اینه که بتونم صبح عاشورا خودم رو پای شیش گوش برسونم دوست دارم اونجا بمیرم وقتی که غرق به خونم هیچ دلیلی نداره نوکر نمیره آخه تو بلاتکلیفیِ دنیا اسیره آخه به ملک قبض روحم دارم اصرار میکنم وقتی پایین پاتم جونمو بگیره آخه من یه عالمه غصه خوردم هر باری که آب خوردم غصه واسه خشکیه لب طفل رباب خوردم من یه عالمه زجه تو گلو از شب هشت دارم هزار و نهصد تا زخم هنوزم بهت بدهکارم جدال میکنن خونتو تو قتلگاه حلال میکنن حوار میزنن تو رو هم پیاده هم سوار میزنن حوار میزنن تنت پاشید خون تنه بی کفنت پاشید جوری زدن که جوشنت پاشید صورتِ مثل حسنت پاشید سرو بردن عمامه ی پیغمبرو بردن نعلین و خودو سپرو بردن انگشتو با انگشترش بردن دیگه دیر شد زينبتم تو قتلگاه پیر شد حرمله تازه واسه ما شیر شد تلاطم شد رقیه زیر دستو پا گم شد من نه بازار میام نه عروسک میخوام
مداحی های حسین ستوده عالی است ومن از مداحی های حسین ستوده در هیئت مان میخوانم وآرزوی این است که یک روز مثل حسین ستوده بشوم طاها رمضانیان از تهران ۱۳ ساله