گرچه شبیه وضع شهر خود وخیمیم ما همچنان پابند آن عهد قدیمیم ما تهران اگرچه مثل مشهد مثل قم نیست ما هم کنار سفرهی شاه کریمیم شاهی که خود لقمه برای ما گرفته ما نیز در کار غلامانش سهیمیم عطر گلابش را گرفتیم آنقدر که در پیچ و تاب زلف او همچون نسیمیم گفتند او باب الحوائج بوده و هست ما همچنان محتاج جنّات النّعیمیم ضامن شده امشب برات کربلا را از چه دگر در غصّه در امید و بیمیم مرا از این پس کربلا رفته بدانید ما زائران حضرت عبدالعظیمیم ***** چشم وا کن احد آیینهی عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلّط شد و رفت آنکه انگیزهاش از جنگ غنیمت باشد باخبر نیست که طاعت به اطاعت باشد داد بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود داد بیداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وامگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملأ عالم و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند غمی نیست علی میماند جای سالم به تنش نیست ولی میماند مرد مولاست که تا لحظهی آخر مانده دشمن از کشتن او خسته شده درمانده در دل جنگ نه هر خار و خسی میماند جگر حمزه اگر داشت کسی میماند مرد آن است که سر تا قدمش غرقِ به خون آنچنانی که علی از اُحد آمد بیرون ***** آمد صدای بانوی دل خسته ای غریب میگفت السّلام علی شیبک الخصیب ای من فدای آن تن از خون لبالبت روحی فداک نظری کن به زینبت در خیمه غیر نالهی واویلتاه نیست قُم یا اخا که پردِگیان را پناه نیست