گرچه با اجبار عصیان اختیارم را گرفت

گرچه با اجبار عصیان اختیارم را گرفت

[ سیدرضا نریمانی ]
گرچه با اجبار عصیان اختیارم را گرفت 
گریه‌های بی اراده چشم تارم را گرفت 

من که خیلی از محبت‌های او شرمنده‌ام 
از کریمی که خودش دنبال کارم را گرفت 

با گناهان گرچه  عمری روزگارم شد سیاه 
نیمه‌ی شب،  دوره‌های روزگارم را گرفت 

من‌توقع  داشتم در می‌زنم ردم کند 
جای دعوا کردن من کوله بارم را گرفت 

دید که خسته شدم 
فورا در آغوشم کشید 
او مجال  ایهمه  داد و  هوارم را گرفت

گرچه ناپاکم علی  کلب نجف را میخرد ۲
خاک نعلینش تمام شوره‌زارم را گرفت 

مادری خورده زمین 
تا من نیوفتم بر زمین 
با غبار چادرش
 گرد و غبارم را گرفت 

هرکسی بر یک نفر دل بسته 
من هم بر حسین 
او که مستیه غمش باغ و بهارم را گرفت 

من فدای دست بر پهلو گرفتن‌های تو 
نیزه‌ای که خورد بر پهلو، قرارم را گرفت 

پشت در تو یک لگد خوردی  و من صد‌ها لگد 
شمر با خنجرش راه فرارم را گرفت 

ای وای پراز زخمی 
ای وای پراز خونی 
عطشان اگه بودی 
عریان نمی ماندی 

نترس اگه غارت شده پیراهنت 
چادرم رو ميندازم 
رو بدنت 

منم شبیه خیمه‌هات
 می سوختم 
کاشکه خودم برات کفن می انداختم 

خدای من خدای من 
عریان بچه‌ی باحیای من 
خدای من  خدای من 
ببین چقدر تنها بچه‌های من 

دیدم توی مقتل سینه‌ات پراز تیره
شمر از سنان داره خنجر رو میگیره 

تیر رو از سینه‌ات  بیرون میکشه 
میشینه روی سینه تا آماده شه 

با خنجرش ضربه محکم میزنه 
رگ های تا مرتبت سهم منه 

خدای من خدای من 
کشتن بچه مو جلوی چشای من 
خدای من خدای من 
سر بریدن بچه‌ام روی پای من 
خدای من خدای من 
قهقهه  میزن به ناله‌های من

نظرات

ابوالفضل چهارارکانابوالفضل چهارارکان

نفست گرم سید