گِردِ حَرَم دویدهام، صفا و مَروه دیدهام هیچ کجا برای من کربُبلا نمیشود جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریدهی کسی راهنما نمیشود ای بدن تو غرق خون، وِی سر و روت لالهگون با چه خضاب کردهای؟ خون که حنا نمیشود کربُبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختیِ شامِ بلا نمیشود (دارند میبرند مرا مجلس یزید ای ماه من، برای همین است درهمی؟)