اگر اذنم دهی اینک، به دست خود بگردانم دو فرزند عزیز خویشُ را دو سر اصغر سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخه گل را من کنم در مقدمت پرپر دو ماهِ زینب کبری درخشیدندُ در میدان دو نور آسمانی و دو خورشید فلک گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر دو خورشید جهانآرا، دو قرص ماه و دو اختر دو آزاده دو دلداده، دو رزمنده دو همسنگر دو شایسته دو دلبسته، دو دردانه دو ریحانه دو نور دیده در دیده، دو روح بین یک پیکر دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیهی قرآن دو یوسف نه دو اسماعیل، از یک قهرمان هاجر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت سیرتِ قاسم، به صورت صورتِ اکبر حسین...