گدا را تو با دیده‌ی تر ببخش بکوبم سر خویش بر در ببخش

گدا را تو با دیده‌ی تر ببخش بکوبم سر خویش بر در ببخش

[ سیدرضا نریمانی ]
گدا را تو با دیده‌ی تر ببخش
بکوبم سر خویش بر در ببخش

بیا قبل از آنکه رسوا شوم
به پیش همه روز محشر ببخش

به امَّن یُجیب امام زمان
تو را جان آقای مضطر ببخش

شدم خاک نعلین شاه نجف
مرا این سحر جان حیدر ببخش

گناهان فرزندها را بیا
دم آخری جان مادر ببخش

قسم می‌دهم جان آن‌که خودش
گرفتار شد پشت یک در ببخش

به حق زمین‌خورده‌ی کوچه‌ها
زمین‌خورده‌ها رو تو بهتر ببخش

ولی مقصد روضه کرب‌وبلاست
مرا با غم شاه بی سر ببخش

حسین ناجی ما گنهکارهاست
به اربابمان هرچه نوکر ببخش

به گودال هم فکر ما بود و گفت
محبان من را مطهر ببخش

همان لحظه زینب صدا زد حسین
اگر زنده ماندم برادر ببخش

نشد ای حسین جان بپوشانمت
تو عریان شدی بین لشگر ببخش

سر نیزه چشمان خود را ببند
به روی سرم نیست معجر ببخش
****
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می‌مردم نمی‌دیدم اونقدر جسارت 

به آتیش کشیدن پرم رو یا مظلوم
نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم

صدا می‌زدم مادرت رو یا مظلوم
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم

حسین جان
به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
کنار تن بی سرت کاسه‌ی آب گذاشتم

حسین جان
تو بودی و گودال و تیر و تنت زیر نیزه
خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه

نظرات