
کربلا چشم تو روشن، زینب از سفر رسیده اومدم بعد چهل روز سربلند و قدخمیده دور محملم نمونده برام نه اکبر و عبّاسی ای حسینجان نگاه کن ببین که زینبو میشناسی خاطرههای این سفر مونده رُو پیکرم حسین خم شده قامتم ولی خم نشده سرم حسین کاخ یزید شد خراب، خرابه شد حرم حسین بِنَفسی أنتَ یا حسین... ***** خودت از نیزه دیدی همهی ماجرا رو خودت از نیزه دیدی کوچهگردی ما رو تو رو رُو نیزه میدیدم و مُردم از دلتنگی من تا جایی که میشد سپر شدم برا هر سنگی چی بگم از غصّهی شام، صد رحمت به کربلا جون رقیّه رو گرفت سیلی و درد تاولا دِق کرد اون لحظه که دید سرت رو تُو طشت طلا بِنَفسی أنتَ یا حسین... ***** من شنیدم تن تو روی این خاک رها شد چارهای نبود و آخر کفن تو بوریا شد پیرهنت رو آوردم داداش رُو قبر تو بندازم منم اون که با صبرم حسین این حرمو میسازم میبینم اون روزیو که اینجا برو بیا بشه قصّهی اربعین تو مقصد عاشقا بشه لشکر انتقام تو راهیِ کربلا بشه بِنَفسی أنتَ یا حسین...