کجا برگردم بدونِ تو ای سایۀی سرِ من چرا جان بر لب نمیآید در این غروبِ رفتن به لبهای خشکِ تو سوگند، که تشنهام به دیدار همین که چشمانِ خود بستی شده جهانِ من تار مرا که کشته غمِ دوری تو را خدا نگهدار وای، الا قد خمیده خداحافظ گلوی بریده خداحافظ دلِ غصه دیده خداحافظ وای، لبِ پاره پاره خداحافظ دلِ پُر شراره خداحفظ تنِ پُر ستاره خداحافظ (خدا حافظ ای حسین من) 2 *** نرفته از یادِ من هرگز آن لحظههای آخر چها گفتی با خدای خود در آن دعای آخر تو در زیرِ دست و پا ماندی من بیقرار و حیران همینکه دشمن مرا میزد همراهِ این یتیمان دعا میکردم سرت از نی مرا نبیند آن سان وای، شب و انتظارِ سحر گشتن ندارم دگر پایِ برگشتن دوباره من و دربهدر گشتن وای، تو ای در بلا ساحلِ زینب دعا کن برای دلِ زینب که شد دوریت قاتلِ زینب (خدا حافظ ای حسین من) ***