چه صدایی دارد زلف رهایی دارد چه کمالی چه جمال دلربایی دارد با طوفان شده تا بین مویش رفته چشم و ابروان قاسم به عمویش رفته میچکد همراه عسل از لب هایش اشک از چشمانش جان من قربانش شد بلاگردانه عموی عطشانش من بلاگردانش من بلاگردانش میمنه قاسم صدا تنتنه قاسم قله ی اسلام اصلا دامنه قاسم حسن مهابت بنازم قد و قامت سلسله ی آل کریمان به سلامت انی انا القاسم نعره ها کوبنده مثل اسد غرنده پسر شیر جمل سلطنتت پاینده قتل دریا شده تا بین حریمش رفته پسر حسن به بابای کریمش رفته طبق نَصِ مقتل در جبل مردیت چشم هایش آتش ابروانش مشعل سیرت و سیمایش قامت رعنایش رفته به بابایش من بلاگردانش من بلاگردانش هیبت قاسم قمر صورت قاسم فاتحه پیکار صد البته قاسم دیدنی میشه یه روز رجعت قاسم جونمو میدم برا حضرت قاسم