چه شباهت و چه قرابتی مثل حسن میتازه به شهامت و به شجاعتش حتی خدا مینازه ازرق رو دیدم ملتهب مونده چهجوری در بره آخه یکی نیست بهش بگه که حکم مرگش صادره این قاسمه یا که حسن اینجا جمل یا کربلاست؟ یک عدّه گفتن این پسر مثل علیِ مرتضیست بست شمشیر به کمر یاد جمل افتادم همهی لشکر کفر یاد اجل افتادند به گمانم که علی به سوی خیبر رفته غضب و طرز نگاه تو به حیدر رفته قاسم ابن الحسنی و زور بازو داری همه گفتند که مجتبای دیگر رفته به قدرت قَدَر و در شهامت قمره به میدان که نگو رفته رنگ جَمَره پس از ازرق شامی همه میدانند به زیر ضرباتش سپر بیثمره **** گردان ۱۱۸ تو سپاه ۱۱۵... دنیا دنیا دنیا رقیه همه درد و التیام رقیه برسه از من به تو سلام رقیه بیبیجان رقیه سر میدم پای عَلمت، عشقم حَرمت ای عشقِ اباالفضل لب تر کن میمیرم برات، جون من فدات ای عشقِ اباالفضل **** ایوان علی قبلهی مَردم بهبه لبهاش ندیده نان گندم بهبه دریای علی و فاطمه یلتقیان بَهبَه به دو بحر پُر بَهبَه بَهبَه به نم باران نجف بر قبلهی عشق ایوان نجف بَهبَه به شَه مُلک لافَتی بَهبَه به علی سلطان نجف