چته دل دیوونه‌ی من

چته دل دیوونه‌ی من

[ مجتبی رمضانی ]
چته دل دیوونه‌ی من
که باز داری تو خلوتت بهونه‌ی حرم می‌گیری
اگه همینطوری باشه یه روزی آخرش می‌میری 
چرا همش فکر می‌کنی حرم نمیری؟

یه روز تو هم هوایی میشی 
میری یه نیمه‌شب پای ضریح شیش گوشه می‌شینی
چیزایی که شنیدی‌و با چشمای خودت می‌بینی
اصلاً نمیشه باورت روی زمینی

حسی میگه بهت که الان توی بهشتی
توی علقمه می‌بینی توی بهشتی
وقتی شرفیاب میشی به محضر ارباب
اطراف ضریح می‌وَزه بوی بهشتی

سلطان قلبم، یا حسین عزیزِ زهرا... 

****

خیلیا رفتن حرم اما
یک نفر دیگه هنوز هست که حرم نرفته باشه
از نفس افتاده و عمرش دیگه آقا آخراشه
می‌خواد یه بار مسافر کرب‌وبلا شه

ببین کجا کشیده کارش
اونکه مثل کبوتری یه عمری بوده روی بامش
یه عمری سینه زده آقا تو محرم الحرامش
از این می‌ترسه بگی دیگه نمی‌خوامش

دست رو دست زیاد، دِ آره من زیر دستم
دیگه از خودم، از بدی‌هام دیگه خسته‌م 
با اینکه یه عمر سرِ سفره‌ت دادی راهم
هم خوردم نمک، هم نمکدون‌و شکستم

حسین... 

حسین جانم... 

السلطان اَبَا الحسن...

نظرات