پلک‌های کبود خود وا کرد
تبلیغات

پلک‌های کبود خود وا کرد

[ حامد خمسه ]
پلک‌های کبود خود وا کرد
دور تا دور خود تماشا کرد

اشک از گوشه‌ی دو چشمش ریخت
گریه بر گریه‌های زهرا کرد

زیر لب یادی از خدیجه نمود
صحبت از آن انیس غم‌ها کرد

پیرمرد عصا به دست حجاز
بر دعا دست خویش بالا کرد

ثقلین این دو پایه‌ی دین را
در نظام وجود ابقا کرد

نور او در زمان جهل و کفر
چهره‌ی زمانه زیبا کرد

حرمت دختران زنده به گور
خون دل خورد تا که احیا کرد

تا بگوید علی امام شماست
فکر یک دست‌خط و امضا کرد

یک نفر گفت: الرّجل یهجر
آتش فتنه را مهیا کرد

لحظه‌ی آخر این رسول غریب
محشری را ز گریه بر پا کرد

نگران غرور زهرا بود
نظری بر علی تنها کرد

دست و بازوی فاطمه بوسید
بعد هم توصیه به مولا کرد

گفت: زهرا امانت است علی
جمله‌اش را عجیب معنا کرد

پرده از روضه‌ها کنار کشید
رازهای نگفته افشا کرد

گفت: باید علی تو صبر کنی
صحبت از ماجرای فردا کرد

گفت: گویا به چشم می‌بینم
لگدی درب خانه را وا کرد

میخ در بین سینه جا خوش کرد
زیر در فاطمه چه آوا کرد

فضه آمد میان آتش و خون
جسم پامال گشته پیدا کرد

بار شیشه به پشت در افتاد
باید این روضه را معما کرد

بعد از آن گفت تازه: وای حسین
روضه‌هایش ادامه پیدا کرد

صحبت از آن بریدن حنجر
تشنه لب در کنار دریا کرد

صحبت از نیزه و لبان حسین
صحبت نحر آن گلو را کرد

شمر با لشگری که ترسیده
سر ذبح حسین دعوا کرد

*شلوغ بود، کاشکی روضه‌ی قلتگاهت دروغ بود*

پس با زبان پر گله آن بضعة‌الرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

*این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست‌وپا زده در خون حسین توست*

نظرات