پای تماشا گریستن کارم شده به جای مداوا گریستن تقسیم کردهایم در این خانه کار را از تو نفس نفس زدن از ما گریستن میخواستم به زور تبسّم کنم نشد فرقی نداشت خندهی ما تا گریستن گفتند حق ماست صدای تو نشنویم ممنوع کرده شهر به زهرا گریستن حال حسن شده است در این خانه تا به صبح یا بین خواب ناله زدن یا گریستن طوری گره زدند به کارم که چاره نیست جز گوشهای نشستن و تنها گریستن طوری گره زدند تو را پشت در به میخ شد کار پهلویت فقط اینجا گریستن در هقهقت مواظب اوضاع خویش باش خون میچکد ز سینهی تو با گریستن مرهم گذاشتیم و افاقه نمیکند کارم شده به جای مداوا گریستن